تا عشق( دخترم) آمد دردم آسان شد مادر شدم او پاره جان شد،خدا را شکرررر شوق شنیدن ریخت حتی گریه ش در من لبخند زد جانم غزلخوان شد من باغبانی تازه کاری بودم اما او..... یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکرررر او آمد و باران رحمت با خودش آورد گلخانه ما گلستان شد،خدا راشکرررر سنگ صبورم، میوه قلبم، نور چشمم شب را ورق زد، ماه تابان شد، خدا را شکرررر مادر شدن یک امتحان سخت و شیرین است دلواپسی هایم دوچندان شد،خدا را شکرررر
زندگی مامان..... امروز داشتم اماده میشدم نماز بخونم که گفتی مامان منم میخوام نماز بخونم. چادر مامان و سرت کردی و اماده شدی واسه نماز خوندن.عشق من امیدوارم وقتی بزرگ میشی همین قدر ایمانت قوی باشه و همیشه برای نماز خوندن عشق بورزی....خیلی خیلی دوست دارم کوچولوی ناز من
یک دونه مامان و بابا خدا تو رو به ما داد تا زندگیمون و خوشبختیمون کامل بشه. میوه زندگی ما دخترررررر بود دختر یعنی نفس مامان و بابایی عزیز دوردونه مامان و بابایی حتی اگر بهت نگیم دستهای ناز و مهربونتو رو چشامون میزاریم و میگیم این تو هستی که به چشمهای ما سوی دیدن میدی خلاصه دخترررررر یعنی نفس مامان و بابا ...